عیسی بن میمون مکی. محدث و مفسر، از مجاهد روایت دارد و او را تفسیریست. عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
عیسی بن میمون مکی. محدث و مفسر، از مجاهد روایت دارد و او را تفسیریست. عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
ابن ابراهیم، مکنی به ابوالحسن و معروف به ابن دایه. از نویسندگان و محاسبان بغدادی و از غلامان ابراهیم بن مهدی بود. پس از درگذشت ابن مهدی (224 هجری قمری) به دمشق رفت و از آنجا به مصر سفر کرد و در عداد نویسندگان و معاریف نامی آنجا درآمد. مردی بخشنده و دارای مکارم اخلاقی بود. در زمان وی احمد بن طولون فرمانروای مصر شد و او را به زندان افکند. نزدیک سی مرد پیش ابن طولون رفتند و با گریه و زاری از او خواستند که اگر قصد کشتن یوسف را دارد همه آنان را باوی بکشد و بدو گفتند که سی واند سال با عطای یوسف زندگی کرده اند. ابن طولون وی را آزاد کرد. از آثار اوست: 1- اخبارالاطباء. 2- اخبار ابن المهدی. یوسف در حدودسال 265 هجری قمری در مصر درگذشت.
ابن ابراهیم، مکنی به ابوالحسن و معروف به ابن دایه. از نویسندگان و محاسبان بغدادی و از غلامان ابراهیم بن مهدی بود. پس از درگذشت ابن مهدی (224 هجری قمری) به دمشق رفت و از آنجا به مصر سفر کرد و در عداد نویسندگان و معاریف نامی آنجا درآمد. مردی بخشنده و دارای مکارم اخلاقی بود. در زمان وی احمد بن طولون فرمانروای مصر شد و او را به زندان افکند. نزدیک سی مرد پیش ابن طولون رفتند و با گریه و زاری از او خواستند که اگر قصد کشتن یوسف را دارد همه آنان را باوی بکشد و بدو گفتند که سی واند سال با عطای یوسف زندگی کرده اند. ابن طولون وی را آزاد کرد. از آثار اوست: 1- اخبارالاطباء. 2- اخبار ابن المهدی. یوسف در حدودسال 265 هجری قمری در مصر درگذشت.
به معنی انداوه است که مالۀ استادان گل کار باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). دست افزاری باشد که بدان کاهگل بیندایند و آنرا ماله نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). انداوه. ماله. (ناظم الاطباء). مالۀ بنایی که با آن گل یا گچ بدیوار مالند. (فرهنگ فارسی معین) : بامچه اندودن کس را بدوغ خواست ز من عاریت اندایه کیر. سوزنی.
به معنی انداوه است که مالۀ استادان گل کار باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). دست افزاری باشد که بدان کاهگل بیندایند و آنرا ماله نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). انداوه. ماله. (ناظم الاطباء). مالۀ بنایی که با آن گل یا گچ بدیوار مالند. (فرهنگ فارسی معین) : بامچه اندودن کس را بدوغ خواست ز من عاریت اندایه کیر. سوزنی.
ابوعبدالله محمد بن یزید ماجۀ قزوینی ربعی بالولاء. از کبار ائمۀ محدثین، صاحب یکی از صحاح سته و آن کتاب به نام سنن ابن ماجه معروف است. مولد او به سال 209 ه. ق. در قزوین. او بغداد و بصره و کوفه و شام و مکه و مصر و ری را سیاحت کرد و از مشاهیر محدثین عصر حدیث شنود. وی را در تفسیر و تاریخ یدی طولی بود و علاوه بر سنن، او را تفسیری است و نیز کتابی در تاریخ در نهایت نفاست و نیز تاریخ قزوین. وفات او در سال 273 بوده است
ابوعبدالله محمد بن یزید ماجۀ قزوینی ربعی بالولاء. از کبار ائمۀ محدثین، صاحب یکی از صحاح سته و آن کتاب به نام سنن ابن ماجه معروف است. مولد او به سال 209 هَ. ق. در قزوین. او بغداد و بصره و کوفه و شام و مکه و مصر و ری را سیاحت کرد و از مشاهیر محدثین عصر حدیث شنود. وی را در تفسیر و تاریخ یدی طولی بود و علاوه بر سنن، او را تفسیری است و نیز کتابی در تاریخ در نهایت نفاست و نیز تاریخ قزوین. وفات او در سال 273 بوده است
یحیی بن علی بن یوسف مسوفی. مولد او بقرطبه و غانیه مادر وی از خاندان یوسف بن تاشفین است. پدر وی ظاهراً در دربار مرابطین مکانتی داشته است. خود او از دست علی بن یوسف بن تاشفین سلطان مرابطی فرمانروای قسمت غربی اندلس بود و در سال 520 و 538 ه. ق. با الفونسوپادشاه ارغون مقابله کردو سپاه او را بشکست و آنگاه که مسلمین اندلس به پیشوائی ابوالقاسم احمد و قاضی ابن حمدین قرطبی و ابوالحکم بن حسون مالقی و مستنصر بن هود سرقسطی بر مرابطین طغیان کردند ابن غانیه در اشبیلیه دفاعی سخت کرد و در 531 قرطبه را از ابن حمدین همدست الفونسو بازستد ودر سال 540 در مقابل آلفونسو بقلعۀ قرطبه پناهیده و عاقبت از اطاعت پادشاه قشتاله ناگزیر گشت لکن آنگاه که سپاه موحدین باسپانیا رسید قرطبه و قرمونه را واگذار کرد و در مقابل حکومت شهر جیان را بدو دادند (543) و در همان سال بغرناطه رفته و بدانجا درگذشت. محمد برادر یحیی حاکم جزائر بلیره از دست مرابطین بودو اولاد او تا 580 این جزائر را در تحت حکومت مرابطین نگاه داشتند و تا 633 با موحدین در کشمکش بودند
یحیی بن علی بن یوسف مسوفی. مولد او بقرطبه و غانیه مادر وی از خاندان یوسف بن تاشفین است. پدر وی ظاهراً در دربار مرابطین مکانتی داشته است. خود او از دست علی بن یوسف بن تاشفین سلطان مرابطی فرمانروای قسمت غربی اندلس بود و در سال 520 و 538 هَ. ق. با الفونسوپادشاه ارغون مقابله کردو سپاه او را بشکست و آنگاه که مسلمین اندلس به پیشوائی ابوالقاسم احمد و قاضی ابن حمدین قرطبی و ابوالحکم بن حسون مالقی و مستنصر بن هود سرقسطی بر مرابطین طغیان کردند ابن غانیه در اشبیلیه دفاعی سخت کرد و در 531 قرطبه را از ابن حمدین همدست الفونسو بازستد ودر سال 540 در مقابل آلفونسو بقلعۀ قرطبه پناهیده و عاقبت از اطاعت پادشاه قشتاله ناگزیر گشت لکن آنگاه که سپاه موحدین باسپانیا رسید قرطبه و قرمونه را واگذار کرد و در مقابل حکومت شهر جیان را بدو دادند (543) و در همان سال بغرناطه رفته و بدانجا درگذشت. محمد برادر یحیی حاکم جزائر بلیره از دست مرابطین بودو اولاد او تا 580 این جزائر را در تحت حکومت مرابطین نگاه داشتند و تا 633 با موحدین در کشمکش بودند
ابوسلیمان ایوب بن زید بن قیس هلالی. از خطبای مشهور عرب. از سخنان او در کتب ادب بسیار آرند و نحات بکلام او استشهاد کنند. گویند امی و بدوی بوده و در سالی که غلا و قحط پدید آمد او بعین التمر رفت و بر خوان عام والی عین التمراز دست حجاج همه روزه حاضر میشد. روزی نامه ای از حجاج بن یوسف به والی عین التمر رسید با بلاغت و فصاحتی تمام و حاوی کلماتی که والی معانی آن ندانست. ابن قریه آنرا بخواند و معنی بگفت و هم بدان اسلوب جواب نامه کرد و چون نامه به حجاج رسید از فصاحت آن بعجب آمدو ابن قریه را بطلبید و او چندی نزد حجاج ببود و سپس او را پیش عبدالملک مروان فرستاد. گویند وقتی او از جانب حجاج نزد عبدالرحمن بن اشعث خارجی بسفارت بسیستان شد عبدالرحمن او را بخواندن خطبه ای که بهجای حجاج و خلع عبدالملک شامل بود اجبار کرد و آنگاه که عبدالرحمن خارجی مغلوب گشت ابن قریه را اسیر کرده نزد حجاج بردند و حجاج او را بکشت. صاحب اغانی در ذیل ترجمه مجنون قیس عامری عاشق لیلی گوید سه تن نامشان مشهور و اخبارشان مذکور است لکن وجود خارجی ندارند: مجنون عامری و ابن قریه و ابن ابی العقب. گویند قریه نام یکی از جدات اوست و خود به سال 84 ه. ق. وفات کرده است. و از جملۀ کلماتی که بدو نسبت کنند مثل ذیل است که هنگام قتل خویش گفت: ’لکل جواد کبوه و لکل صارم نبوه و لکل حکیم هفوه’. و باز گویند از او تعریف دها پرسیدند او گفت: هو تجرع الغصه و توقع الفرصه
ابوسلیمان ایوب بن زید بن قیس هلالی. از خطبای مشهور عرب. از سخنان او در کتب ادب بسیار آرند و نحات بکلام او استشهاد کنند. گویند امی و بدوی بوده و در سالی که غلا و قحط پدید آمد او بعین التمر رفت و بر خوان عام والی عین التمراز دست حجاج همه روزه حاضر میشد. روزی نامه ای از حجاج بن یوسف به والی عین التمر رسید با بلاغت و فصاحتی تمام و حاوی کلماتی که والی معانی آن ندانست. ابن قریه آنرا بخواند و معنی بگفت و هم بدان اسلوب جواب نامه کرد و چون نامه به حجاج رسید از فصاحت آن بعجب آمدو ابن قریه را بطلبید و او چندی نزد حجاج ببود و سپس او را پیش عبدالملک مروان فرستاد. گویند وقتی او از جانب حجاج نزد عبدالرحمن بن اشعث خارجی بسفارت بسیستان شد عبدالرحمن او را بخواندن خطبه ای که بهجای حجاج و خلع عبدالملک شامل بود اجبار کرد و آنگاه که عبدالرحمن خارجی مغلوب گشت ابن قریه را اسیر کرده نزد حجاج بردند و حجاج او را بکشت. صاحب اغانی در ذیل ترجمه مجنون قیس عامری عاشق لیلی گوید سه تن نامشان مشهور و اخبارشان مذکور است لکن وجود خارجی ندارند: مجنون عامری و ابن قریه و ابن ابی العقب. گویند قریه نام یکی از جدات اوست و خود به سال 84 هَ. ق. وفات کرده است. و از جملۀ کلماتی که بدو نسبت کنند مثل ذیل است که هنگام قتل خویش گفت: ’لکل جواد کبوه و لکل صارم نبوه و لکل حکیم هفوه’. و باز گویند از او تعریف دها پرسیدند او گفت: هو تجرع الغصه و توقع الفرصه
ابوبکرمحمد بن باجۀ تجیبی، و او را ابن الصائغ نیز نامند. حافظ و فیلسوف و طبیب و ادیب و عالم ریاضی و موسیقی است. مولدش سرقسطه و موطن به اشبیلیه بوده است. بیست سال وزارت ابوبکر بن ابراهیم کرد و سپس بفاس رفت و بسعایت ابن زهر طبیب در 525 یا 533 ه. ق. بجوانی مسموم و مقتول شد. دشمنان او و ازجمله فتح بن خاقان او را بکفر و الحاد نسبت میکردند. غالب کتب او ناتمام مانده و آنچه بانجام رسیده مباحث کوچکی است که با عجله و شتاب نوشته شده و متون آن نیز از میان رفته و تنها ترجمه های آن بعبریه و لاطینیه موجود است. ابن ابی اصیبعه او را هم رتبۀ فارابی و افضل از ابن سینا و دیگر حکمای اسلام شمرده است. یکی از شاگردان ابن باجه موسوم به ابوالحسن علی غرناطی منتخباتی از مصنفات او کرده و مقدمه ای بر مجموع نگاشته است. ابن باجه اولین کس است که فلسفه را در غرب اسپانیا نشر داد. او را رسائلی متعدد در منطق و شروح بر چند کتاب ارسطو، از جمله کتاب کائنات الجو و طبیعیات است. ابن طفیل از کتب ناتمام او رساله ای در منطق نام میبرد واین رساله هم اکنون در کتاب خانه اسکوریال موجود است. و از کتب اوست: شرح کتاب السماع الطبیعی لأرسطوطالیس. قول علی بعض کتاب الاّثارالعلویه لأرسطوطالیس. قول علی بعض کتاب الکون و الفساد لأرسطوطالیس. قول علی بعض المقالات الاخیره من کتاب الحیوان لأرسطوطالیس. کلام علی بعض کتاب النبات لأرسطوطالیس. قول ذکر فیه التشویق و ماهیته. رسالهالوداع. کتاب اتصال العقل بالانسان. قول علی القوه النزوعیه. فصول تتضمن القول علی اتصال العقل بالانسان. کتاب تدبیرالمتوحد. کتاب النفس. تعلیق علی کتاب ابی نصر فی الصناعه الذهبیه. فصول قلیله فی سیاسهالمدنیه و کیفیه المدن و حال المتوحد فیها. نبذ یسیره علی الهندسه و الهیئه. تعالیق حکمیه. جواب لما سئل عن هندسه ابن سید المهندس و طرقه. کلام علی شی ٔ من کتاب الادویه المفرده لجالینوس. کتاب التجربتین علی ادویه ابن واقد که با ابوالحسن سفیان بالاشتراک نوشته اند. کتاب اختصارالحاوی للرازی. کلام فی الغایه الانسانیه. کلام فی البرهان. کلام فی الاسطقسات. کلام فی الفحص عن النفس النزوعیه و کیف هی و لم تنزع و بماذا تنزع. کلام فی المزاج بما هو طبی. مونک گوید مهمترین کتب ابن باجه تدبیرالمتوحد است که اصل آن موجود نیست ولیکن در فهرست کتاب خانه بودلئین (ج 1 قسمت اول ص 257) ترجمه عبری آن موجود است. کتاب دیگر او موسوم به رسالهالوداع بلاتینی ترجمه شده و به طبع رسیده است
ابوبکرمحمد بن باجۀ تجیبی، و او را ابن الصائغ نیز نامند. حافظ و فیلسوف و طبیب و ادیب و عالم ریاضی و موسیقی است. مولدش سرقسطه و موطن به اشبیلیه بوده است. بیست سال وزارت ابوبکر بن ابراهیم کرد و سپس بفاس رفت و بسعایت ابن زهر طبیب در 525 یا 533 هَ. ق. بجوانی مسموم و مقتول شد. دشمنان او و ازجمله فتح بن خاقان او را بکفر و الحاد نسبت میکردند. غالب کتب او ناتمام مانده و آنچه بانجام رسیده مباحث کوچکی است که با عجله و شتاب نوشته شده و متون آن نیز از میان رفته و تنها ترجمه های آن بعبریه و لاطینیه موجود است. ابن ابی اصیبعه او را هم رتبۀ فارابی و افضل از ابن سینا و دیگر حکمای اسلام شمرده است. یکی از شاگردان ابن باجه موسوم به ابوالحسن علی غرناطی منتخباتی از مصنفات او کرده و مقدمه ای بر مجموع نگاشته است. ابن باجه اولین کس است که فلسفه را در غرب اسپانیا نشر داد. او را رسائلی متعدد در منطق و شروح بر چند کتاب ارسطو، از جمله کتاب کائنات الجو و طبیعیات است. ابن طفیل از کتب ناتمام او رساله ای در منطق نام میبرد واین رساله هم اکنون در کتاب خانه اسکوریال موجود است. و از کتب اوست: شرح کتاب السماع الطبیعی لأرسطوطالیس. قول علی بعض کتاب الاَّثارالعلویه لأرسطوطالیس. قول علی بعض کتاب الکون و الفساد لأرسطوطالیس. قول علی بعض المقالات الاخیره من کتاب الحیوان لأرسطوطالیس. کلام علی بعض کتاب النبات لأرسطوطالیس. قول ذکر فیه التشویق و ماهیته. رسالهالوداع. کتاب اتصال العقل بالانسان. قول علی القوه النزوعیه. فصول تتضمن القول علی اتصال العقل بالانسان. کتاب تدبیرالمتوحد. کتاب النفس. تعلیق علی کتاب ابی نصر فی الصناعه الذهبیه. فصول قلیله فی سیاسهالمدنیه و کیفیه المدن و حال المتوحد فیها. نبذ یسیره علی الهندسه و الهیئه. تعالیق حکمیه. جواب لما سئل عن هندسه ابن سید المهندس و طرقه. کلام علی شی ٔ من کتاب الادویه المفرده لجالینوس. کتاب التجربتین علی ادویه ابن واقد که با ابوالحسن سفیان بالاشتراک نوشته اند. کتاب اختصارالحاوی للرازی. کلام فی الغایه الانسانیه. کلام فی البرهان. کلام فی الاسطقسات. کلام فی الفحص عن النفس النزوعیه و کیف هی و لِم َ تنزع و بماذا تنزع. کلام فی المزاج بما هو طبی. مونک گوید مهمترین ِ کتب ابن باجه تدبیرالمتوحد است که اصل آن موجود نیست ولیکن در فهرست کتاب خانه بودلئین (ج 1 قسمت اول ص 257) ترجمه عبری آن موجود است. کتاب دیگر او موسوم به رسالهالوداع بلاتینی ترجمه شده و به طبع رسیده است
عمرو بن محمد بن سلیمان بن راشد، از غیر نژاد عرب، از موالی یوسف بن عمر ثقفی. وفات 278 ه. ق. خنیاگر معروف. شاگرد اسحاق بن ابراهیم موصلی. موطن او بغداد بوده و کتاب مجردالاغانی از اوست و شعر نیز میگفته و از ندمای متوکل بوده است. پدرش محمد بن سلیمان از کتّاب مشهور است. بانه نام مادر اوست. (ابن خلکان) ، نام خماری بطائف
عمرو بن محمد بن سلیمان بن راشد، از غیر نژاد عرب، از موالی یوسف بن عمر ثقفی. وفات 278 هَ. ق. خنیاگر معروف. شاگرد اسحاق بن ابراهیم موصلی. موطن او بغداد بوده و کتاب مجردالاغانی از اوست و شعر نیز میگفته و از ندمای متوکل بوده است. پدرش محمد بن سلیمان از کُتّاب مشهور است. بانه نام مادر اوست. (ابن خلکان) ، نام خماری بطائف
نصیرالدوله ابوطاهر محمد بن بقیه. وفات 367 ه. ق. وزیر عزالدوله بختیار. بفضل و کرم معروف و در عهد پدر عزالدوله خوانسالار بود و پس از فوت او در سال 362 بوزارت عزالدوله رسید، لیکن چون عزالدوله را بجنگ عضدالدوله فنّاخسرو ترغیب کرد و در اهواز از عضدالدوله شکست خوردند عزالدوله از او رنجیده و آنرا حمل بر سوء تدبیر وزیر کرد و در سال 366 او را گرفته کور کرد و چون ابن بقیه نسبت بعضدالدوله اطالۀ لسان میکرد آنگاه که عضدالدوله بغداد بگرفت و عزالدوله کشته شد ابن بقیه را زیر پای فیلان افکنده و جسد او بیاویخت و تا وفات عضدالدوله جسد او بر دار بود
نصیرالدوله ابوطاهر محمد بن بقیه. وفات 367 هَ. ق. وزیر عزالدوله بختیار. بفضل و کرم معروف و در عهد پدر عزالدوله خوانسالار بود و پس از فوت او در سال 362 بوزارت عزالدوله رسید، لیکن چون عزالدوله را بجنگ عضدالدوله فنّاخسرو ترغیب کرد و در اهواز از عضدالدوله شکست خوردند عزالدوله از او رنجیده و آنرا حمل بر سوء تدبیر وزیر کرد و در سال 366 او را گرفته کور کرد و چون ابن بقیه نسبت بعضدالدوله اطالۀ لسان میکرد آنگاه که عضدالدوله بغداد بگرفت و عزالدوله کشته شد ابن بقیه را زیر پای فیلان افکنده و جسد او بیاویخت و تا وفات عضدالدوله جسد او بر دار بود
ابوبکر محمد بن حسن بن عتاهیه ازدی لغوی (223-321 ه. ق.). تولد او ببصره بود و در همان شهر تحصیل علوم کرد ودر سال 257 در ف تنه صاحب الزنج از بصره بعمان و از عمان بفارس رفت و به دربار آل میکال پیوست و در آنجا ریاست دیوان بدو مفوض گشت و پس از عزل و انتقال میکالیان بخراسان (308) به بغداد رفت و خلیفه او را 50 دینار مشاهره مقرّر داشت. از آثار او کتاب الجمهره است در لغت عرب که آل میکال نوشته و مقصورۀ او قصیده ای است طولانی نزد ادبا معروف و بر آن شرحها نوشته اند. و کتابهای دیگری نیز در لغت تصنیف کرده است. و کتاب وشاح و غریب الحدیث و لغات القرآن از اوست. ابن درید با آنکه در شرب خمر افراط میکرد عمری طویل یافت و در 90 سالگی در بغداد مبتلا بفالج شده و هشت سال پس از آن درگذشت. او استاد مبرد است. (الفهرست) (ابن خلکان)
ابوبکر محمد بن حسن بن عتاهیه ازدی لغوی (223-321 هَ. ق.). تولد او ببصره بود و در همان شهر تحصیل علوم کرد ودر سال 257 در ف تنه صاحب الزنج از بصره بعمان و از عمان بفارس رفت و به دربار آل میکال پیوست و در آنجا ریاست دیوان بدو مفوض گشت و پس از عزل و انتقال میکالیان بخراسان (308) به بغداد رفت و خلیفه او را 50 دینار مشاهره مقرّر داشت. از آثار او کتاب الجمهره است در لغت عرب که آل میکال نوشته و مقصورۀ او قصیده ای است طولانی نزد ادبا معروف و بر آن شرحها نوشته اند. و کتابهای دیگری نیز در لغت تصنیف کرده است. و کتاب وشاح و غریب الحدیث و لغات القرآن از اوست. ابن درید با آنکه در شرب خمر افراط میکرد عمری طویل یافت و در 90 سالگی در بغداد مبتلا بفالج شده و هشت سال پس از آن درگذشت. او استاد مبرد است. (الفهرست) (ابن خلکان)
ابوالسری عبدالله بن عبیدالله. شاعر عرب. در اغانی جلد 15 و نیز حماسه نام او آمده و اشعار او نقل شده است لیکن از شرح حال او چیزی در دست نیست و تنها افسانۀ راجع بکشته شدن او مشهور است. ابن ابی طاهر طیفور و نیز زبیر بن بکار را دو کتاب در اخبار ابن دمینه بوده است
ابوالسری عبدالله بن عبیدالله. شاعر عرب. در اغانی جلد 15 و نیز حماسه نام او آمده و اشعار او نقل شده است لیکن از شرح حال او چیزی در دست نیست و تنها افسانۀ راجع بکشته شدن او مشهور است. ابن ابی طاهر طیفور و نیز زبیر بن بکار را دو کتاب در اخبار ابن دمینه بوده است
حرامزاده. (مهذب الاسماء). پسر زنا. خلاف ابن رشده، در اصطلاح فقهاء مسافری از وطن دور که در جای باش خویش توانگر است و اینجا بی زاد و راحله و درویش مانده و سامان بازگشت حتی بطریق فروش و قرض ندارد. و چنین کس از مستحقین زکوه بود. ابن السبیل. ج، ابناء سبیل
حرامزاده. (مهذب الاسماء). پسر زنا. خلاف ابن رشده، در اصطلاح فقهاء مسافری از وطن ْ دور که در جای باش خویش توانگر است و اینجا بی زاد و راحله و درویش مانده و سامان بازگشت حتی بطریق فروش و قرض ندارد. و چنین کس از مستحقین زکوه بود. ابن السبیل. ج، ابناء سبیل